بر می گردد
؞زنی نزد ِ امام ِ صادق علیه السلام آمد و گفت : پسر ِ من دیر زمانی است که به سفر رفته است و من خیلی مشتاق ِ آمدن او و دیدن اش شده ام برای ِ من دعا کنید .
امام به او فرمود : صبور باش. زن مدتی به سفارش ِ امام عمل کرد و دوباره آمد و از بسیار طول کشیدن دوری فرزندش شِکوه کرد.
امام علیه السلام فرمود: مگر به تو نگفتم صبر پیشه کن.زن گفت: ای فرزند پیامبر خدا چه قدر صبر کنم؟ به خدا قسم صبرم تمام شد!
امام علیه السلام فرمود: به خانهات برگرد که پسرت را باز گشته از سفر خواهی یافت.
زن سراسیمه به خانه آمد و دید پسرش از راه رسیده است ! او دست پسر را گرفت و وی را نزد امام صادق علیه السلام آورد و گفت: ببینم، آیا بعد از پیامبر هم به کسی وحی می شود؟!
امام فرمود: نه، لکِنْ عَنْدَ فَناءِ الصَّبْرِ یَأْتی الفَرَج: صبر که تمام شود گشایش می رسد.
تو آن گاه که گفتی صبرم تمام شد فهمیدم که خدا با آمدن پسرت نگرانی تو را برطرف کرده است.
.
.
؞ وقتی تو این همه می باری
من بغض هایم را می خورم که دامن ام فقط وقف ِ اشک های تو باشد
وقتی تو نفس ات این همه سنگین می شود
من نفس هایم را نمی کشم که تو راحت نفس بکشی
لکن عند َ فناء ِ الصبر یأتی الفرج.
.
و تنها "تو" ! می بینی حلقه ِ اشکی را که نمی بارد و سینه تنگی را که نفس اش نیست !
اللهم لک الحمد ُ حمد الشاکرین