به ناز قدم هایت
شنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۲۳ ب.ظ
یا طبیب من لا طبیب له
•می ایستم کنار مزار مادربزرگ سادات و به پایم اشاره می کنم و می گویم ؛من شفای این پا را به توسل مادرم به احترام و وساطت ِشما گرفتم. از قدم هایی که این پاها برمی دارند راضی هستید؟!...
•می آیم خانه باغی و می روم دوباره سر وقت کتاب که بالاخره از تصویر روی جلدش سر در نیاوردم.
فصل آخر هم تمام می شود، با چشم های باران زده دست می گذارم روی جلدش. حالا می فهمم حکایتش را...[...].
•همیشه به نشانه ها معتقد بودم،خداوندا مرا به خوش گمانی ام به خودت، نگاه کن.
•خانه باغ
۰۱/۱۱/۲۹