هدیه
یا طبیب من لا طبیب له
هدیه ی تو بود درس هدیه در این سال تحصیلی برای من . بارها دیدم و شنیدم که حرف هایی که می زدم حرف من نبود ، تو بودی سخن می گفتی با دهان من ،با من و بچه ها.
بارها پیش آمد که لحظه ای بین درس دادن ها و پاسخ به سوالات بچه ها به خودم آمدم که واقعا چطور این حرف ها را بلد شدم بزنم و در همان آن ،بقیه حرف یادم رفت که یادم بیاوری این من نیستم که می گویم، این تویی .
هدیه؛ هدیه ی تو بود به من آنجاها که دیدم مخاطبِ برخی حرف هایم ،خودم هستم که جواب دردها و سوال های بی جوابم را از زبان و کلام خودم به من می دهی.
ممنون از هدیه ای که در حرم عمه جانم علیها السلام به من دادی. ممنون که این سال تحصیلی ویژه ترین کنارم بودی. بودنت را از من مگیر.کمک کن تا هستم با تو ، از تو بگویم، به یادت باشم که همنشین من باشی و تا همیشه عطر تو را داشته باشم.
•و از آن روزی که مرا دوست داری
جهان بزرگتر شد و آسمان گستردهتر شد
و دریا نیلگونتر شد و گنجشکان آزادتر شدند
و من هزار هزار بار زیباتر شدم...
•سعاد الصباح