یا حبیب قلوب الصادقین
•طاقی را که میگذاریم جلوی در، یک مسیر قشنگ روبرویمان قد می کشد دلم قنج می رود که از زیر اسمت رد بشوم انگار یک دروازه باز شده برای رسیدن به تو،میپرسم : از زیرش رد بشویم ؟
میگوید: بدویم.
نگفتمش که سالهاست ندویده ام و یادم نمی آید که آخرین بار که بدو مسیری را رفته ام کی و کجا بوده.
مثل مسابقات نمره دار مدرسه می ایستم روی خط فرضی ...
من این دویدن را از او نمی برم
ولی خوشایند این است که به او می بازم گرچه من برنده ام که با تو می دوم ، با رویایی که در دلم مثل جوانه ای قد می کشد رسیدن با تو به خدمت در دولت یار و دویدن برای او که از زیر لوای نام مبارکش رد شده ایم.
•خوشا به حال کسی که تو دوستش داری...
۳۰ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۱۲