بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

۵۴ مطلب با موضوع «دل نوشته ها» ثبت شده است

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


 

و لمّا توجّه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل1

اصحاب ِ حق به قلّت هم پشت ِ کثرت ِ شیطان را می شکنند .

اما میانه ِ سال 8 هجری آنان که بر لباس کفرشان ، ردای نفاق پوشیدند ، سال 40 هجری مزورانه بر کاخ ِ سبز شامی شان مسند نشین شدند و کرسی ِ خلافت را جولانگاه ِ بوزینگان کردند و سال 61 هجری بر لباس نفاق ِشان یراق های ِ جهنمی دوختند.

اللهم العن اباسفیان و معاویه و یزید بن معاویه علیهم منک العنة ابد الابدین

هرگز مکرشان کهف ِ امانشان نخواهد شد . چگونه تواند گریخت آن که خدا در تعقیب ِ وی است !

 

ما رأیت الا جمیلا افق ِ آسمان ِ انا فتحنا لک فتحاً مبینا ست .

آن که هر روز از لباسی به لباسی در می آید از کجا بداند که کربلا برای اصحاب ِ عشق فتح بزرگ است.

کربلا تا ابد پرچم ِافراشته ِ پیروزی ِ عظیم حضرت ِ عشق علیه السلام بر جنود ِ شیطان است .

آن عبد الله بن عمر ، عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر ها که هر روز ما را به سر تسلیم و کنج ِعافیتی در یمن و دژهای ِ محکم و کوه های دوردست می خوانند ، از کجا بدانند که امان همه در سایه سار ِ نگاه ِ پر مهر و دست های ِ انسان ساز ِ توست.

بر شوق شوق ِ دل جامه ای دوختنی نیست ، بند ِ کفش ها را ز سر ِ شوق بستن نتوان .

میان ِ سپیده ی ِ روزی که تو هم قدم به مدینه گذاشته ای و هم پا به مکه .

زود است که فریاد ِ "و من کان فینا باذلا مهجة موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنــا ، فانی راحل مصبحا ان شاء الله تعالی"بر آوری ...

 

لبیکـــ ...

لبیکـــــــ ... یا حبیبی یا حسیـــن ...

 

شهادت نامه :

 

احلی من العسل آن مرگ که پیش ِ پای ِ تو باشد ..

حضرت ِ عشق...

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-       امام پس از پنج روز که فاصله مدینه تا مکه را پیمودند در شب جمعه سوم شعبان ، وارد مکه معظمه شدند و این آیه شریفه را تلاوت نمودند ؛ " امیدوارم پروردگارم به راه راست رهنمونم گرداند و بر آن چه خیر و صلاحم در آن است ، هدایتم فرماید ." قصص / 22

2-       هر یک از شما که حاضر است در راه ِ ما از خون ِخویش بگذرد و جانش را در راه ِ شهادت و لقای ِ پروردگار نثار کند ، آماده ی ِ حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ؛ ان شاء الله تعالی.





۰۲ تیر ۹۱ ، ۱۹:۳۰

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به عمک  

 

این روزها همه به روزند .

می ایستم جلوی گل فروشی و نگاه می کنم به گل های شاداب و چند تا گل ِ  پلاسیده ِ توی ِ گلدان های پلاستیکی ِ بزرگ. نیازی به پرسیدن قیمت ها نیست ، می دانم که مدت هاست که قیمت ِ گل ها سر به فلک می زند ! حتی اگر خودشان قدر ِ قیمتی بودن ِ خودشان را ندانند .

روز ِ مادر نزدیک است ؛ روز ِ ولادت مادر سلام الله علیها در پیش . این روزها همه به روزند با روایات ِ تقویم ...

قدم می زنم راستای ِ خیابان را ... زرد ، سرخ ، سبز ، آبی ... باد ِ بی حیایی پیچیده در گره ِ روسری ها و دنباله ِ شال ها ... و آن زلف ها که روزی ِ طره اش در دست ِ دلدار بود بر باد ِ هوا ِ ست ...

روز ِ مادر نزدیک است و روز ِ ولادت حضرت ِ مادر سلام الله علیها در پیش ...

هر کس می خواهد دل ِ مادرش را شاد کند ...

دلم در خیابان ها فشرده می شود و در کوچه ها در به در ... کسی یاد ِدل ِ مادر هست !؟ کی ما یادمان رفت روز ِ مادر ، چرا روز ِ مادر شد و برکت ِ نام گذاری اش ، یمن ِ قدوم ِوجود ِ نازنین ِ کیست ، این طلیعه ِ زهرایی را که از خاطرمان برد که بر خاطره ، مادری ِ مادر ِ هستی گرد ِ خاکی نشاندیم از غفلت ...!؟

تازیانه های سال ِ سقیفه تمام نشده ، وقتی دنباله ِ روسری ها را به باد داده ایم

ضرب ِ سیلی ها تمام نشده ، وقتی تارهای ِ طره ها به فریب ِ شیطان مهمان ِ هرزه گی ِ چشم ها ست ...

 

رو به قبله نشسته ام قرآن به دست ...

فاطمیه بود ، پله ها را دو تا یکی بالا می آمد، آمد در اتاقم و با هیجان گفت ؛ امشب نبرد ِ ال کلاسیکو ست و ترکیبات احتمالی تیم ها را برایم شمرد ...

 

در دلم می گذرد ؛

می خواهم از غمت نخورم بر زمین ولی

هر بار می رسم جلوی در، نمی شود

 

می گوید : اخبار گفته تعداد تماشاچی ها در کل دنیا، 4 میلیون ( تردید کرد و به فکر فرو رفت ) ... 40 میلیون نفر ...

فکر می کنم 11 نفر بازیکن ، یک نفر دروازه بان ، چند نفر مدافع ، چند نفر خط حمله ...می خواستم بپرسمش .

یک کوچه و یک مدافع و چند مهاجم ... چند تماشاچی داشت !؟

قرآن میان ِدست هایم می لرزد ...

این کوچه ها ، چند مهاجم دارد ، چند تماشاچی ، چند مدافع ، یک نفر دم ِدر تنهاست .

هنوز هم مادرمان در کوچه برای ِ دفاع از ولایت تنهاست ... هنوز سیلی و غلاف و تازیانه و ریسمان است اگر ایمان آبشخورش چشمه سقیفه دنیا باشد و اگر تماشاچی ها ، بصیرتشان فقط تماشا و هو هو کردن ...

قدم می زنم راستای ِ خیابان را ...

زرد ، سرخ ، سبز ، آبی ...

باد می وزد و با خودش باران می آورد ، دست هایم را به شور ِ همیشگی زیر ِ سقف ِ آسمان تمنا می کنم و می گویم؛

یک قطره یک قطره از چشم هایت ...

دعایی در دل ِ شکسته است

یا جابر العظم الکسیر ...






۲۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۳۰

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بصیرت یعنی اینکه بدانی شمری که سر امام حسین علیه السلام را برید

همان جانباز صفین بودکهتا مرز شهادت پیش رفت.

«امام خامنه ای مدظله العالی»


چشم ها اگر فانی باشند نگاه ها که باقی اند ... گرچه برای آن که فانی در ذات لایتناهی ست فنا و بقا جز واژگانی نارسا نیست . اگر افق ِ نگاه ها باقی باشد و از جنس ِنور ، و اگر بصیرت چراغ ِ جان ، هنوز و همیشه هم غربال های ِ محبوب ، آن را که انسان است را از آنکه ادای ِ انسانیت را طوطی است خوب جدا می کند .

و هرگز ایمان به داعیه پر طمطراقش نیست ؛

«آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف این‌ که گفتند ما ایمان (به خدا) آورده‏ ایم رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟ و محققاً ما اممی را که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم، و همانا خدا دروغگویان و راستگویان را کاملاً می‏ شناسد.*»

حال بگذار عده ای به خیال ِ خام ِ خویش هر چه می خواهند گُل به اول ِ اسمشان سنجاق بزنند و گل هر محفل و بزم و دنسی شوند ، در پیشگاه ِ او اما ، کسی شیفته ِ گُل ِ خود زده ی اول اسم ها نیست .

بگذار یک عده ای به نور ِ اسم ِ فامیلشان بنازند که نور ِ صراط از بخشِ اول ِ شهرت ِ کسی کسب نمی شود . و سبقه ِ ایمانی افراد مُهر ِ پیشانی نوشت ِ عاقبت به خیری نیست گاهی می شود حـُر نام داشت و میانه ِ میدان کارزار و انتخاب ، حُر بودنت اثبات شود و یکبار می شود که حـُر نبود ولی پشت ِ نامش پنهان شد و پناه ِ آغوشت به جای امن ِ نگاه ِ مولا ، سراب ِ دستان ِ شیفتگان ِ شیطان باشد .

آن که دنیا قرار ِ دلش باشد نه معبر ِ عروجش ، و آن که هوای ِ قدسی ِ جانش را به قدیسه های ِ پوشالی تقدیم کند ؛«سیعلمون غدا من الکذاب الاشر ، زودا که فردا بدانند دروغگوی خودخواه کیست.**«

ماه ِدلارای ما ! شوق ِ پرواز ِ ما مهتاب ِ چشم های توست و حاشا که با وجود نور ِ مبین پیشانی ات راه میان ِ بیراهه های ِ دنیا گم کنیم بگذار فاصله هر چه می خواهد به زعم خویش از نَفس های گرمت دورمان کند برای ما که پا بر رکاب ، همیشه در انتظار اشاره ِ چشمان ِ آسمانی ِ توأییم خطی به میان نیست .

فاصله ها قرارداد ِ دنیایی اند نه برای ِ مایی که تو را آسمانی دوست داریم .

 


*عنکبوت /2، 3

**قمر/26





۲۳ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۳۰

 

 

شهادت در رکاب امام خمینی زیباست اما دفاع از ولی فقیه حاضر از آن هم زیباتر است.  خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن هم زیباتر است.

« شهید سید مرتضی آوینی »

 

http://parvanegi.persiangig.com/image/Emam%20Khameneei.jpg

 غزل خوانی خلیل ذکاوت در محضر امام خامنه ای روحی فدا(+)


 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  :

عاشقان

پیامک ِ خالی ِ یار را نیز منتظرند

او که دیگر ، خدای ِعاشقان است ...

از پیام ِخالی ام هم

عاشقانه ای

می سازم ...







۰۷ دی ۹۰ ، ۲۰:۳۰

غصه‌ای که امروز بر دل ما سایه افکنده
غصه مردم سومالی است؛

+« حضرت  ِماه ، امام خامنه ای مد ظله العالی »


کجایند نفس های ِ پاک ِ فطرت های ِ پاک 

و فریادهای ِ

رهبرا

از تو به یک اشارت

از ما به سر دویدن





۰۸ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۳۰

به سرعت به نزد ما بشتاب؛

زیرا مردم چشم به راه تو هستند

و اندیشه‌ای جز تو ندارند.

پس بشتاب،

بشتاب،

بشتاب،

 

عجل،عجل،عجل

...


ــــــــــــــــ


من اما حافظه ام یاری نمی کند شما خودت بگو

دیشب که شما را تمنــــا ! می کردم

واژه هایم

همین گونه بود ...!؟

همین کوفه بود ...!؟


وارث ِ خون ِ شهید ِ مظلوم کربلا !

نکند برای کربلایی که به وسعت ِ تاریخ است کوفه ای بنا کرده باشیم

وای از توهّم رسیدن ِ میوه باغ  ِدل ِ مان


وقتی یک بند تسبیح گرفته ایم به تمام لهجه ی ممکن ِ عرب

که عـــــــجل ...

شما مُسلم ات را هم ، تنها نفرست ...


راستی شما

می دانید نیمه شعبان که آمده بود ما جشن ِ بودن ات را گرفتیم

یا نبودنت را !؟

 

امام صادق علیه السلام

اصحاب کهف همگی پیر و کهنسال بودند...خدای عز و جل به واسطه ایمان شان آن ها را

 جوان نامید .

 

...







۱۳ مرداد ۹۰ ، ۱۹:۳۰

غم ِ فراق ِ تو
در باورم نمی گــُـنجد


ImamReza

آه َم کبوتر

می شود تا گنــــبـد تو

منبع عکس : وبلاگ سیب سبز




۱۳ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۳۰

http://www.shiaupload.ir/images/64451783762086374894.jpg


سلام


شاید برایت غریب باشد که من بخواهم بعد از این همه سال از تو بنویسم و اینکهما بخواهیمبعد از این همه سال تو را فریاد کنیم ...

فکر کردیم ... بگذار فکرهایم را ننویسم آخر قرار شده فقط از تو بنویسم که بودی مثل ِ یک رویا و هستی در ذهن خیلی مثل یک خاطره ...

بودی و ما بودیم و شیطنت های کودکی و بزرگی و مهربانی ِ بی نهایت ِ تو که گذشتن ا ز سهم ِ غذایت که هنوز در کودکی ذهن ِ  من مانده ...

که بودی و همه ریز و درشت سوار ِ ماشینت می شدیم و تو چند چشمه نشانمان می دادی که برق از سر ِ کودکی مان می پرید ...

و سال هاست که نیستی و سال هاست که جایت خالی ست و سال ها بود که منتظرت بودیم  ، فکر می کردیمآن سر ِ جدا شده از تن ، مال ِ تو نیست

که فکر می کردیم آن پیکر به هم آمده مال ِ تو نیست

کههنوز  تو را داریم...

بعد از تو کسی ا ز سهم ِ  غذایش نگذشت بعد از تو ، سهم ِ بعضی زیاد شد اما کسی از سهم ِ غذای ِ خودش نگذشت ...

مدل ِ ماشین ها عوض شد ولی هیچ ریز و درشتی با هم سوار ِ ماشینی نشد ...

بعد از تو ، از تو گفتن زیاد شد اماهیچ کدام خود ِ تو نشد...

سلام

دلم می خواهد نامت را فریاد کنم اما فاش شدن ِ نامت ، فاش شدن ِ خیلی چیزهاست ...پس بگذار نامت همچنان غریب بماند ...

رضا می دهی همچنان به این غریب ماندن ....         خاطره ی ماندنی دل ِ ما ؟!

                                           بگذار نامت غریب بماند


اسم رمز :

وین عمی ؟





۲۷ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰
السلام علیک یا امام محمد بن علی یا باقر العلوم



حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 ه در شهر مدینه چشم به جهان گشود . نام ایشان محمد و کنیه اش ابو جعفر است و لقب ایشان هم باقر العلوم است . نام مادر ایشان « ام عبد الله » دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود که از این جهت نخستین کسی بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمی و علوی بوده است ...
" پیدا کردم راز غربت ِ شما را آقا ..پیدا کردم وارث ِ پدر غریب و مادر مظلومه
پیدا کردم را ز ِ غربت شما را "

این مناسبت نوشته هم ، شد دل نوشته در بارانی ترین لحظه ی یک میلاد





۱۶ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰