خورشید و ماه
یا جابر العظم الکسیر
ان الله یدافع عن الذین آمنوا
اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
هوا دم کرده . زمین گرم است هوا گرم است آفتاب گرم تر . زیر سایه های کوچک درختان نشسته ایم . محشری ست گرم و مرز بسته . نگاه می کنم به جاده ای که درامتدادش تو را ایستاده می بینم . قرار بود این مسیر مرا به تو برساند . اشک دانه دانه از چشمانم سر می خورد. اگر قرار نبود این جاده مرا به تو برساند پس چرا میان همه فراز و فرودها، راهی خودت خواستی ام؟ دوباره باران چراهای از سر دلتنگی از چشمانم می بارد.
دوستی که کنارم نشسته می پرسد چیزی شده؟ جایی ت درد می کنه ؟ مریض شدی؟
از حجم تنهایی و غربت ، اینبار نه فقط اشک در چشمانم که شانه هایم هم می لرزند.
درد آن جا که عمیق است به حاشا برسد.
دربه دری دل من اما پیش نگاه تو ، هیچگاه گم نبود . گرما هر چقدر که می خواهد سوزنده باشد سایه مهرت همیشه بلندتر بوده و سفر آغاز به تو رسیدن با همه روضه های باز مسیر. کاسه های تشنگی و گرسنگی ما هیچ وقت خالی نماند.گرد مسیر بیشتر از نیم روز بر تنمان نماند . من شرمنده همه ملاحظات همیشگی ات که دردها و نیازهای وجود کوچک میهمانت را همیشه در نظر داشتی .
ازدحام مرا می ترساند که قدم هایم را سمت خورشید ِحرم تو بچرخانم و باز این تو بودی که تا حرمت کوچه باز کردی با نسیم بردی و با ابرها برگرداندی ام به آغوش ماه .فدای دل مضطرب دخترکانی که روزی این صحرا را در طوفانِ مصیبت و بلا دویدند.
عالی درجات؛ حضرت محبوب ، هوای مسلمانی مان را داشته باش که تاول های مسیر زندگی، ما را مشغول خود نکند، که ناامیدی و یاس چنبره بر ایمان مان نیندازد که لطافت عشق و مهربانی نگاه تو را در زمختی سرمای دل های یخ زده ، فراموش نکنیم. الهی روزی در لامکان و لازمان چشم مان به آغوش رضایتت روشن شود .
اشهد انک تشهد مکانی ، تسمع کلامی و ترد جوابی
الهی آمین
برای همه دعاهای خوبی که داشتید...