بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

۱۱ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

یا جابر العظم الکسیر 

 

میان شرشرباران رفته بودیم برای خرید میوه شب یلدا، نام شهر شما را که دیدم، خیلی دلم برایتان پر کشید.[...]

دلتنگ تان هستم، می دانم که آرامش در مکان نیست در دل است می دانم که می توانم نزدیک باشم اما دور،دور باشم اما نزدیک... می دانم که نه سرعت بالا می تواند مرا از گذشته دور کند نه صدای بالای ضبط ماشین کمکی می کند که حرف های درون خودم را نشنوم . من از خودم نتوانستم فرار کنم.اما می توانم هر بار که در محاصره خاطرات و حرف های دلم گرفتار می شوم به سمت شما فرار کنم.می توانم هنوز در آغوش شما پنهان بشوم و بخواهم مرا پناه دهید.

دلتنگ شمایم...شاید شما هم آن طرف خطوط دلم ایستاده اید و آغوش باز کرده اید. شب از نیمه گذشته ، اینقدر امروز خسته بودم که فکر می کردم به شب که برسم خیلی زود بخوابم...گاهی خواب هم مثل مرگ از انسان فرار می کند ، این فراری که پای شما در میانش باشد دوست دارم. هر چه شما را یادم بیاورد دوست دارم.این روزها را که بوی نرگس می پیچد و شما را بیشتر به یادم می آورد دوست دارم . شاید برای همه، نرگس با انتظار و موعود گره خورده باشد برای من اما ،سال هاست نرگس عطر شما شده، هر بار بی اختیار که عطرش به مشامم برسد خیالم  و دلم تا شما پر می کشد...

 

مهربان من ، شب تان بخیر...به خدا می سپارمتان . امید که روزی نزدیک مرا به شما برساند.  

 

 

۳۰ آذر ۰۱ ، ۰۰:۵۱

یا جابر العظم الکسیر 

 

 

ورق قرص را که در دستم می بیند، می گوید: مُسکّن فقط درد را پنهان می کند، درمانش نمی کند.

ریشه ی درد را باید درمان کنی.

 

دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

 

۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۷:۴۳

 یا جابر العظم الکسیر

 

 

+

مرا ببخش که ،پیش چشم های مهربان ِ تو زمین خوردم.

 

۲۱ آذر ۰۱ ، ۲۳:۳۷

یا جابر العظم الکسیر

 

+

 

می رسد دوباره روزی که در آغوشت آرام بگیرم!؟

.

.

[...]

 

۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۳:۲۲

یا جابر العظم الکسیر

 

۱۵ آذر ۰۱ ، ۲۳:۳۲

یا جابر العظم الکسیر

 

۱۴ آذر ۰۱ ، ۱۸:۱۷

یا جابر العظم الکسیر 

 

باران می بارد زیباترین عاشقانه دنیا که سلاح مرا زمین می اندازد که یادم می اندازد چقدر دلتنگت هستم چقدر دوستت دارم‌ و قلبم می لرزد وقتی یادم می آید که تو خیلی بیشتر از من دوستم داری. انگار می کنم که باران را فرستادی برای تکان دادن قلبم ، برای نگه داشتن قلبم، برای دوباره زنده کردن قلبم.
باران را دوست دارم که تو را و محبت لایزال و بی مانند تو را  به یاد فراموشکار من می اندازد.دوست دارم فکر کنم باران را برای من و من را برای خودت خلق کردی.
 آیا کسی هست در این دنیا که بیشتر از من باران را و یاد کردنت در باران را دوست داشته باشد؟!

 

۱۱ آذر ۰۱ ، ۰۲:۲۴

یا جابر العظم الکسیر

 

+

 

 

سلوا القلوب عن المودات فانها شواهد لا تقبل الرشا

 

۰۷ آذر ۰۱ ، ۱۹:۵۰

یا جابر العظم الکسیر

 

کاش دنیا هم مثلِ مشایه عمود داشت تا بدانم چند عمود دیگر مانده تا به تو برسم.

 

۰۷ آذر ۰۱ ، ۰۷:۴۳

یا جابرالعظم الکسیر

 

۰۶ آذر ۰۱ ، ۲۲:۳۸

یا جابرالعظم الکسیر

 

روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها دلیل دیگری ست

 

۰۵ آذر ۰۱ ، ۰۱:۰۷