بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

۲۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

یا حبیب قلوب الصادقین

حیف که نمی شود بعضی حس های قشنگ را با دیگران تقسیمش کنی.

[...]

 

۳۱ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۵۳

یا طبیب من لا طبیب له 

 

 

یک روز می خوابی این قدر عمیق که هیاهوی هیچ غمی بیدارت نمی کند.

 

هرگاه اندوه می‌خواهد مرا بشکند 
یادِ تو می‌افتم
و قلبم لبخند می‌زند

 

 

۳۱ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۵

یا طبیب من لا طبیب له

 

اگر خدا شما اهل بیت علیهم السلام را الگویی حسنه برای زندگی و حیات ما آفرید بی شک رسیدن به عشقی، هم افقِ عشق آسمانی شما هم برای ما شدنی ست. ما نیز می توانیم برای خدا ،زیباترین عاشقانه ها و ماندگارترین جهادها را کنار همسفرمان در این سیاره رنج رقم بزنیم . می توانیم اگر در درون ما هم دو دریا باشد که قبله اش اقیانوس حیات شما باشد اگر افق چشم های ما محو تماشای خورشید ِ جمالِ عالم آرایِ شما باشد. آسمانِ دوست داشتنِ ما هم می تواند تا عالم بقا ادامه داشته باشد اگر ابتدا و میانه و بی کرانه اش خدا باشد خدا باشد خدا باشد.روز عشق بی شک روز ازدواج شماست دو آسمان ، دو دریا ، دو بهشت.

۳۰ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۱۶

یا طبیب من لا طبیب له 
.

 

زنگ زد و گفت دو خواهرند که لباس مناسب ندارند.اگر می شود تکه پارچه های فلانی را بگیر که برای این دو تا بچه لباس بدوزیم.
فکر کردم هر چقدر این دو بچه جان ندار باشند خرده پارچه های عروسکی که برایشان لباس نمی شود. خلاف میلم ، به دوستان سپردم برای لباس دست دوم. اما هنوز خبری نبود، تا رسیدیم به شام شهادت.شاید تولدم بهانه ی قشنگی شد که جور دیگری برای دلم باشید و دلم خواست برای تن پوششان به شما متوسل بشود هر چه باداباد.
عمرِ درخواستِ من،فقط کمی بیشتر از ۲۴ ساعت شد ولی موجودی اش به جودِ شما؛ خیلی بیشتر از انتظار من. ممنونم که آفتاب مهربانی تان را بر سر این دو نازدانه سایه کردید. لبخندشان و شادیِ دل هایِ کوچک شان پیشاپیش تقدیم ِشما.

 

و أَمِنَ مَن لَجَأَ إِلَیکُم 
و هرکسی...
به شیوه‌ى دل خودش...
به شما پناه مى‌آورد!

۳۰ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۰۵

یا طبیب من لا طبیب له 

 

.

 

•من مشهد بودم که تو راهی شدی.
گفتم :نجف رفتی سلام منم به حضرت مولا و حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی برسون.
به آقا حضرت عباس علیه السلام هم بیزحمت بگو که من گفتم :خیلی ممنونم.

•حضرت عمو علیه السلام من هنوز هم از شما ممنونم در سخت ترین روزهای تنهایی ام،هدیه هایتان و بودن تان پشت گرمیِ دلم بود. دلتنگ و مشتاق هستم که دوباره شبی در سردابتان بنشینم و با هم حرف بزنیم.شما برای من هم همانقدر پناهید که برای دردانه های برادرتان.هر چقدر بالانشین باز نگاهتان از دلم که پای قدم های شماست غافل نیست.

•قرآنم را بر می دارم و می نشینم رو به قبله 
و می گویم اگر الان در سردابتان بودم و قرآن را باز می کردم با من چه می گفتید؟!
چشم هایم را می بندم و قرآن را باز می کنم.
این بار یونس می آید :
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون...

 

 

۲۷ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۶

یا طبیب من لا طبیب له 

 

۲۵ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۰۶

یا طبیب من لا طبیب له

 

می دانستم تار و پود فرش هایت با ارزشند ولی حالا بیشتر می دانم چرا .

 

گریه کردم شانه ی گرم حریمت بغض کرد

وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتر است

 

+

۲۴ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۵۳

 

یا طبیب من لا طبیب له 

دستم را دراز می کنم سمتش و می گویم
اگر قرار بود از پسش بر نیایی
اصلا در این مسیر قرار نمی گرفتی
تو می توانی
بلند شو و ادامه بده
بلند شو و بجنگ
اصلا فقط بلند شو و بگو :

آن وقت دوباره خون در رگانت می جوشد
و قلبت دوباره می تپد و چشمانت می درخشد
نه اولینی
نه آخرین
نه اینجا آخر زندگی
تو تمام نمی شوی 
اگر فقط بلند شوی
و ادامه بدهی

_بازوهایش را می گیرم و می کشم_

زمین نه فقط از زیر خانه خدا
که از زیر پای بنده اش هم می تواند گسترده شود،
مگر نه اینکه جان و عرض مومن از خانه محترمش عزیز تر است،
از همین جا همین جا که زانو زده ای و دست بر زمین گذاشته ای 
شروع کن 
بلند شو و
 ادامه بده
به صاحب خانه نگاه کن
ببین آن بیت را که جهان از آن شروع می شود 
را در وجود خودت گذاشته
تو تنها نبودی
تنها نیستی
ما ودعک ربک و ما قلی

...

۲۳ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۳۸

یا طبیب من لا طبیب له 

 

.... +

۲۲ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۰۰

یا طبیب من لا طبیب له 

 

 

وقتی اتاق را دیدم وحشت کردم،بدون پنجره ،کثیف و زشت ، با نوری زرد و بی حال. مطمئن بودم به زحمت بتوانم یک روز در آن دوام بیاورم.
وقتی کمی اندازه رفتن به حرم گذشت ،دیدم که اصلا دیگر هیچ کدام از زشتی های اتاق را نمی بینم .از آن به اندازه نیاز می دیدم. به اندازه یک چفیه که روی آن سفره پهن کنم و یک چفیه که زیر سرم بگذارم.اینقدر دیدار و حضور و علت و مقصد به چشمم بزرگ بود که دیگر چیز مکروهی از مکان آزرده ام نمی کرد.

حکایت این دنیا ، حکایت آن اتاق است که خواستی به من بگویی رنج ها و زشتی ها و تلخی هایش به چشمم نمی آید اگر افق و منظر نگاهم درست و بلند باشد.اگر یادم نرود مهم دیدار و لمس و دریافت هر لحظه ی توجهِ توست . 

به دعای قلب مهربانت برایِ مان _در این سیاره رنج _؛محتاج ،مطمئن و امیدوارم.
 روزی سختی ها تمام می شود و حلاوت بی انتهای آخرت ، رنج های دنیا را از قوی ترین حافظه ی حیات می گیرد.  
 فکر کردن به قراری ابدی در بهترین و روشن ترین و زیباترین نقطه ی دارالقرار ،روشنم می دارد .

 

"قوچان

۲۲ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۵۱

یا جابر العظم الکسیر 

اینجا آغاز بود و پایانی بر یک آغاز

اینجا ... خیلی خیلی نزدیک به خودت.|

دلم را پای این ستون ،نزدیک پنحره فولادت که حالا آفتاب به آن رسیده گذاشتم لطفا برش دارید تا روزی که دوباره شما را ببینم.

الهی رضا برضائک و تسلیم لامرک...

الحمدلله کما هو اهله.

اشهد انک تشهد مکانی،تسمع کلامی و ترد جوابی.

"جمهوری

 

 

۲۱ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۵۰

یا طبیب من لا طبیب له 

"دارالضیافه

۲۱ خرداد ۰۲ ، ۰۲:۱۰

یا طبیب من لا طبیب له 

 

چقدر مشتاقش بودم

باران

حرم

...

من دست هایم را کاسه کرده بودم

بگو 

چگونه تو بر چشم هایم 

می باریدی ...؟

 

"انقلاب

 

و اوست که

باران را

پس از اینکه

مردم از آن 

نامید شدند

فرو می فرستد...

سوره مبارکه شوری|۲۸

 

۲۰ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۰۱

یا طبیب من لا طبیب له 

 

خودت هم میان این همه پنجره این پنجره را متفاوت تر قاب گرفته ای ...

 

"امام مجتبی علیه السلام

۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۸

یا طبیب من لا طبیب له 

 

نه گوشی ام شارژ دارد نه خودم.مبارزه می کنم با هجوم خواب،تا اولین کسی باشم که با طلوع خورشید به تو سلام می کنم.

 

 

"کوثر

۲۰ خرداد ۰۲ ، ۰۳:۳۷