بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

۱۷ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

یا طبیب من لا طبیب له

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

.

.

.

 

هل الیک ... سبیل فتلقی؟!

۳۰ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۳۳

یا طبیب من لا طبیب له

 

•می ایستم کنار مزار مادربزرگ سادات و به پایم اشاره می کنم و می گویم ؛من شفای این پا را به توسل مادرم به احترام و وساطت ِشما گرفتم. از قدم هایی که این پاها برمی دارند راضی هستید؟!...

•می آیم خانه باغی و می روم دوباره سر وقت کتاب که بالاخره از تصویر روی جلدش سر در نیاوردم.
فصل آخر هم تمام می شود، با چشم های باران زده دست می گذارم روی جلدش. حالا می فهمم حکایتش را...[...].

 

•همیشه به نشانه ها معتقد بودم،خداوندا مرا به خوش گمانی ام به خودت، نگاه کن.

خانه باغ

۲۹ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۲۳

یا طبیب من لا طبیب له


چقدر فرش هایت را مثل سنگ فرش هایت دوست دارم.
از خودم‌می پرسم می شود روزی دوباره دست بکشم روی این تکه های دوست داشتنیِ خوشبختِ مهربان؟!
چقدر هر چیز را که جوری به تو مربوط است دوست دارم،چقدر هر چیزی به تو مربوط است مهربان است.اصلا مربوطین به شما را باید از مهربانی شان شناخت . راستی هنوز در بطری کوچکم، آب ِ بهشت شماست و هر وقت نفسم تنگ می‌شود می روم سر وقتش.حتی آب سرای شما هم نفس کشیدنی ست.

[...]
خواستم بگویم که سخت مشتاق دیدار شماییم. اینکه در خلوت صبحدمی کنارت باشم یا مثل آن سحری که برای اولین بار در همه عمر دستم میان شبکه های ضریحت گره خورد...
می نویسم شبکه ...ولی در خاطره ام حس می کنم گرمیِ دست هایِ مهربانت را... 


لا یوجد دواء لروح الإنسان
 سِوى رسائل من یحبّه.

۲۶ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۵۰

یا طبیب من لا طبیب له

 

+

 

راضی ام به آنچه دوست دارید

اما دلم برای شما و عطر خوش حضرت مادرم که در حرمتان می پیجد تنگ شده

دلم برای تکیه دادن به عمود آغوش گرم شما تنگ است

این دومین بار است که ازکاروان دیدار شما جا می مانم

شاید دلم زودتر از کاروان به شما برسد

...

صلی الله علیک ...

 

۲۵ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۰۵

یا طبیب من لا طبیب له

چقدر امشب ذکرت را به سر گرفتم

[...]

بک مستجیر...

 

نمی آیی با اینکه می دانی

دوری برای قلب این دختر ضرر دارد ...

۲۴ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۳۱

یا طبیب من لا طبیب له

 

 

کتاب را امانت گرفته بودم که فقط یک جمله پیدا کنم که بتوانم در مسابقه ی حرم شرکت کنم

من دنبال چه بودم تو دنبال چه !؟

من دنبال هر چه باشم تو در به در دنبال منی

می آیی لای کلمات قد می کشی جلوی چشمانم ، می آیی زل می زنی در دلم و می گویی : من دست بر دار تو نیستم.

...

به کمک و دعایت خیلی محتاجم، دعا کن "دوست داشتنم" بال باشد نه بند، رهایی باشد نه قفس و روسپیدی باشد...

با قلبی که در خوف و رجاست،بر آستانه ی تو ایستاده ام مثل آن روزی که از شدت تنگی بر آستانه ی فرزندت ایستاده بود... اذن آزادی این بار در دستان شماست.

من به زمزم شفایی که از سجاده ی دعای شما می جوشد و تا پای تشنگی ام می آید که نجاتم [نجاتمان]دهد ایمان دارم..

.

.

...

 

 

۲۲ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۰

یا طبیب من لا طبیب له

 

 

+

لابکین علیک بکاء الفاقدین

 

بر خاطرات دلم با تو و کنار تو ، باران می بارید و شجریان می خواند هر چه کویت دورتر دل تنگ تر ...مشتاق تر...

دلتنگ رسیدن به توام ای صاحب همه ی باران ها ...

یا جابر العظم الکسیر

....

...

۱۹ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۰۹

یا طبیب من لا طبیب له

 

 

الهی می خواهم دلم ظرف خواست تو باشد که آنچه تو بخواهی ،بخواهم و آنچه تو دوست داری دوست داشته باشم. خدایا دریاب دلی را که جز تو یار و مونس و شاهدی ندارد...

 

گلزار

۱۸ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۳۷

یا طبیب من لا طبیب له

 

از دیشب دنبال این بودم که همراهانم را جوری بپیچانم که بروم اورژانس ،اما هیچ جوره پیچ نخوردند.من برای درمان پیِ دکتر و دارو بودم،تو پیِ من...

یا طبیب من لا طبیب له! کمک کن نگه دارم همه مهری که امامم در این جان خسته ریخت.کمک کن این توان را برای تو خرج کنم. کمک کن موثر باشم... موثر باشیم...

کمک کن در پیشگاه مولای مهربانمان سربلند باشیم.

دلتنگ حتی سنگ به سنگ ِسنگفرش هایت...دلتنگ گل های قالی هایت که خیس اشکهای زائرین دل شکسته اند...

 

زائری در دارالحجه به شبکه های فولادی پنجره های حرمت اشاره کرد و گفت ؛ اینجا نزدیک ترین جا به امام است،ولی من می دانم نزدیک ترین جا آنجاست که دلت در محضر امامت حاضر باشد.

چه خوب دلی که همه جا را محضر تو ببیند. ممنون مهربانی ات ای غزل ترین...ممنون مهربانی و مهر تا ابد...

نگاه دار دست "دلی" را که به تو سپردم...

 

جاده جاجرم 

۱۶ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۴

یا طبیب من لا طبیب له

 

چای تلخِ کامِ مرا ،فقط قند نگاه تو شیرین می کند.

 

 

دجله

۱۶ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۰۴

یا طبیب من لا طبیب له

 

 

• چقدر خوشحال و خوشبخت و شاکرم که در شبی چنین فرخنده کنار شما و نزدیک بابا و همراه بابا هستم.

این اولین و آخرین روز پدری ست که می توانم "اینطور" جایی نزدیک نفس های قطعه بهشتی شما باشم.البته که بعد از این هم شما بابای دلم هستید. خیلی دوست داشتم می آمدم نزدیکتر با دسته گلی از نرگس و دست قطعه بهشتی شما را می بوسیدم . سلام و تهیات مرا از هوای بهشتی این شب عزیز و این جوار عزیز بپذیرید. الهی نور باران باشد منزلتان. لبخند و شعف مهمان همیشگی دلتان بابای آسمانی.

 

 

[...]

 دجله

۱۴ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۴۵

یا طبیب من لا طبیب له

 

انی ذاهب الی ربی سیهدین

 

+

 

۱۳ بهمن ۰۱ ، ۰۱:۴۱

یاطبیب من لا طبیب له

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند

 

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند...

۱۲ بهمن ۰۱ ، ۰۵:۵۲

یا طبیب من لا طبیب له

از عصر دلم پر می زد که برایتان بنویسم در تبریک شب فرخنده ی مولودی فرخنده که لبخند به لب شما آورد.چقدر این نام را دوست داشتم و دوست تر که که نام " او" هم بود و برای من هم مثل فرزند شما...

دریغ که امسال دستم بیش از همیشه، کوتاه است. من باید عیدهای پیش رو را تبریک می گفتم اما نمی شد؛ نشد ؛ نمی گذاشت یاد حرف های آخر و درخواست آخر و قلب ِبیمار او ...عکس پروفایلش به یادم آمد: مادری که فرشته ای در آغوش داشت و باقی فرشته هایش هم دست به دامن محبتش... [...] و دیدم قلب او همیشه مقدم است و آرامش او و خانه یِ دلش در بسیار دور بودن ِ من، میسر است.

این روزها پر تب و تاب که همه در تکاپوی خرید هدیه اند...، یادم می آورد که روزی ذوق دریافت اولین حقوقم فقط خرید لباس[...] بود، اما نشد یعنی قرار دنیا این نبود و ذوق من نرسیده به ماه ، پرپرشد.

غمی نیست غمی که فقط برای خودم باشد. من رضایتم را به رضایت شما دوخته ام.خوشحالم که هستند فرشته هایی که برای خوشحالی اش نقشه می کشند هدیه می خرند و خوشحالش می کنند و صمیمانه دوستش دارند. یک وقتی خودم را تسلی می دادم که فردای قیامت طرف حسابش شمایید. اما دیدم من مرد ِ دیدن اندوه او حتی از لابه لای نقطه هایش هم نیستم. من او را به شما بخشیدم مهربانترین امامم.دعا کنید هم افق نامش باشد پاک و بخشنده و قلبش شاد و خوشبخت.

به قول محمود درویش؛ روزی من هم شما را می بینم و از مرگ نجات پیدا می کنم.

 

روز شادی ِ دلتان مبارک.

أراک فأنجو مِن المَوت

 

 

۱۱ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۲۰

یا طبیب من لا طبیب له

 


• همیشه رجب را دوست داشتم روزی که "گفت"؛من در شبی دوست داشتنی از این ماه دوست داشتنی در سایه سار امامی بسیار بخشنده به دنیا قدم گذاشتم ،قلبم از شعف لبریز شد.
امسال خیلی دلم خلوت اعتکاف را نیاز داشت آن هم جایی کنار حرم،اما..نشد. ولی تو برایم یک زیبایی دیگر خواستی. 
ممنونم که در روزی بی نظیر از ماهی بی نظیر که بی مانند دوستش دارم،مرا کنار حرمِ ولیِّ مهربانِ خود می برید.
ممنون که در روزی فرخنده همراه بابا،در محضر حضرت بابا و جایی نزدیکِ بابای آسمانی ام خواهم بود.

• ... خیلی دوست داشتم و دارم که به دیدارتان بیایم گرچه فراتر از خاکید اما حتما مزار شما هم قطعه ای از بهشت و تربتی از کربلاست،می دانم که شدنش بعید است اما بدانید هر جا که باشم دلم دعاگوی بلندی و رفعت درجات شماست.....من حتی خیال لبخندی که گوشه لب تان بنشیند را دوست دارم.

• امشب مهمان مادر شهید سید محمد بودیم..به بهانه تولدش.مانده بودم برای هدیه چه ببرم، قابی که پس داده بود هنوز گوشه اتاقم گریه می کرد روبان گل نرگس هایم را به قلابش گره زدم و با خودم بردم. هر دو دل نگران بودیم که مادر خوشش نیاید.
ولی وقتی مادر با شعف به تابلو نگاه کرد و دست روی شیشه اش کشید و بوسیدش؛ هر دو خندیدیم. برای تو خیلی خوشحالم که حالا در خانه مادری بهشتی زندگی می کنی. جایی که دوستت دارند.خوشحالم که دیگر دل شکسته نمی شوی و آنجا همیشه کنار عطر خوش شهید سیدمحمد...آرام زندگی می کنی.

و پس از اندوه هایمان همچون بهار زنده خواهیم شد

گویی که انگار هرگز مزه‌ی تلخی را

نچشیدیم

۱۰ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۴۴