کلمه ی نیکو
یا طبیب من لا طبیب له
از عصر دلم پر می زد که برایتان بنویسم در تبریک شب فرخنده ی مولودی فرخنده که لبخند به لب شما آورد.چقدر این نام را دوست داشتم و دوست تر که که نام " او" هم بود و برای من هم مثل فرزند شما...
دریغ که امسال دستم بیش از همیشه، کوتاه است. من باید عیدهای پیش رو را تبریک می گفتم اما نمی شد؛ نشد ؛ نمی گذاشت یاد حرف های آخر و درخواست آخر و قلب ِبیمار او ...عکس پروفایلش به یادم آمد: مادری که فرشته ای در آغوش داشت و باقی فرشته هایش هم دست به دامن محبتش... [...] و دیدم قلب او همیشه مقدم است و آرامش او و خانه یِ دلش در بسیار دور بودن ِ من، میسر است.
این روزها پر تب و تاب که همه در تکاپوی خرید هدیه اند...، یادم می آورد که روزی ذوق دریافت اولین حقوقم فقط خرید لباس[...] بود، اما نشد یعنی قرار دنیا این نبود و ذوق من نرسیده به ماه ، پرپرشد.
غمی نیست غمی که فقط برای خودم باشد. من رضایتم را به رضایت شما دوخته ام.خوشحالم که هستند فرشته هایی که برای خوشحالی اش نقشه می کشند هدیه می خرند و خوشحالش می کنند و صمیمانه دوستش دارند. یک وقتی خودم را تسلی می دادم که فردای قیامت طرف حسابش شمایید. اما دیدم من مرد ِ دیدن اندوه او حتی از لابه لای نقطه هایش هم نیستم. من او را به شما بخشیدم مهربانترین امامم.دعا کنید هم افق نامش باشد پاک و بخشنده و قلبش شاد و خوشبخت.
به قول محمود درویش؛ روزی من هم شما را می بینم و از مرگ نجات پیدا می کنم.
روز شادی ِ دلتان مبارک.
أراک فأنجو مِن المَوت …