بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب


نامه ای از امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف ) به شیخ مفید :

ای دوست مخلص ! ای کسی که با ستمگران در راه ما مبارزه می کنی !


خداوند بزرگ ،

آن چنان که دوستان صالح ما را در گذشته یاری فرمود ؛ شما را نیز با نصرت خود تأیید فرماید .

ما با شما عهد می کنیم

هر یک از برادران دینی شما که تقوا را سرمایه خویش قرار دهد، از فتنه های گمراه کننده در امان داریم

و اگر کسی بر خلاف وظیفه رفتار کرده و از آن چه باید عمل کند بخل ورزد ،

مسلماً در هر دو جهان خسران و زیان نصیبش خواهد شد .

اگر شیعیان ما

– که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد –

در وفای به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد داشته و عهد و پیمان الهی را محترم می شمردند ،

سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر از این به سعادت دیدار ما نائل می شدند .

آن چه موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده

و آنان را از دیدار ما محروم نموده است،

عمل نکردن آنان به احکام الهی است .

منبع : سایت تبیان



http://www.emammahdi.com/files/picworkshop_pic/1255773216.jpg


دلم برای تو تنگ است بر نمی گردی ...

بر نمی گردی !







۲۲ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰

بسم رب النور

و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حایل است (و از اسرار درونی همه آگاهست) و همه به سوی او محشور خواهید شد. (انفال/24)

.

.

.

راز دل با تو چه گویم...

یا علی(علیه السلام).


۲۰ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰



نگاه کن زینب !

آرام گرفت ! انگار رقیه آرام گرفت .

...

درد و داغ رقیه تمام شد و با سکوت ِ او انگار خرابه آرامش گرفت .

...

تنها حضور ِ مادرت زهرا می تواند تسلی بخش ِ جان ِ سوخته ی تو باشد .

پس خودت را به آغوش ِ مادرت بسپار و عقده ی فرو خورده ی همه این داغ ها و دردها را بگشا.


آفتاب در حجاب - استاد سید مهدی شجاعی

« السلام علیک ِ یا اماه یا فاطمة الزهراء »





۱۸ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰
السلام علیک یا امام محمد بن علی یا باقر العلوم



حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 ه در شهر مدینه چشم به جهان گشود . نام ایشان محمد و کنیه اش ابو جعفر است و لقب ایشان هم باقر العلوم است . نام مادر ایشان « ام عبد الله » دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود که از این جهت نخستین کسی بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمی و علوی بوده است ...
" پیدا کردم راز غربت ِ شما را آقا ..پیدا کردم وارث ِ پدر غریب و مادر مظلومه
پیدا کردم را ز ِ غربت شما را "

این مناسبت نوشته هم ، شد دل نوشته در بارانی ترین لحظه ی یک میلاد





۱۶ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰
بسم رب النور 

و خدا هرگز خلاف وعده نکند. (روم/6)

.

.

.

تکرار می کنم، و خدا... و خدا...

تو هم ای دل آرام باش...

یا علی (علیه السلام).




۱۵ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد       دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

به جبران عهد شکنی هایم،

به شکرانه ی بنده نوازیت

وبه امید وفای به عهدم

(؟) بار می نگارم:

                       بسم رب النور


۱۵ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰


دل ِ من یک شقایق است ، خونین و داغدار ، ای بلبل عاشق !

جُز برای

شقایق ها مخوان !


«شهید سید مرتضی آوینی»





۱۵ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

در دی ماه سال 67 هیئتی از سوی امام خمینی (ره) برای دیدار با گورباچوف و رسانیدن پیام ایشان به مسکو رفت. امام (ره) ذر نامه ای نکات مهمی را متذکر شد که گویای توجه به مسئولیت ها و وظایف، در ابعاد فراملی نهضت اسلامی است.در بخشی از این نامه آمده است که:

مشکل شما مبارزه بیهوده با خداست که مبداء آفرینش است و از این پس می باید کمونیسم را در موزه های جهان جستجو کرد، زیرا مکتب مادی نمی تواند با مادیت پاسخگوی نیازهای بشر باشد.

منبع:در آمدی تحلیلی برانقلاب اسلامی ایران

 عیوضی، هراتی


۱۱ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

عملیات محرم بود. لشکر 25 کربلا ..

شب بود. سکوت و تاریکی مطلق . بچه ها باید حدود پانزده کیلومتر راه میرفتن تو دل تاریکی

 بیصدا تا خطوط اول دشمن کمی که رفتن صدای خش خش سنگلاخ ها سکوت شب را می شکست فرمانده دستور داد همه سرجای خود بنشینن

 فرمانده با چند نفری  نشستن تا راه چاره ای پیدا کنند .

اگر همینطور پیش برن عملیات که لو میرفت هیچ که همه بچه هم قتل عام می شدند.

قرار شد کل مسیر رفت را پتو پهن کنند . پانزده کیلومتر راه رفتن را تا سنگها صدا ندهند.

بچه های بسیجی نشسته زیر لب دعای توسل می خواندند. فرماندهان حیران مانده بودند از کجا تو وقت کم این همه پتو بیاورن بچه ها اشک غربت می ریختن و از فاطمه زهرا مدد میخواستن

 ناگهان هوا بهم ریخت همه بچه بسیجی ها از جا کنده شدن باران سرازیر شد.

 اشک چشم بچه ها به آب زلال باران در هم آویخت.

 یا حسین زیر لب گویان براه افتادن امداد الهی بود باران عملیان آغاز شد لشکر 25 کربلا بر دشمن تاخت پیروزمندانه و باران می بارید و زهرای اطهر همراه بچه بسیجی ها.

آن روز ها وقتی می ماندیم به زهرای اطهر متوسل می شدیم ما و رها می شدیم از بن بست ها.

امروزی ها وقتی گیر می کنند به کجا متوسل می شوند . اینها ؛ اینجا در این دنیا زدگی ها دلمردگی ها 

بعضی ها می گویند اگر دولتمردان سنگین وزن با ما نباشن ما شکست می خوریم 

 اقتصاد دنیا دست سرمایه داران است تا وقتی امریکا با ما نیست ما  همین بیچاره ایم.

این ها چون با خدا نیستند دلشان غوغای غرب است 

خدا با ماست و زهرای اطهر(سلام الله علیها)

منبع : سایت پلاک و شهادت

۰۲ دی ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله

چند شب پیش که در میان چند وبلاگ به دنبال مطلبی می گشتم بی آنکه بدانم درخواست دانلودی را تایید کردم .

و وقتی آنچه را دانلود کرده بودم گوش کردم ...

شاید گوش سپردن به این ... روزی و سهم شما باشد و من باید واسطه شوم و تکلیف دارم برای نشر آن ...

اینجا

۲۸ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

                              می شد بانی روضه امام حسین علیه السلام،آخر مجلس هم که همه،

                              اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمد رضا،اشکاش رو می مالید به

                              صورتش،دلیل تازگی جسد و صورت و محاسنش،بعد از 16 سال، همین بود

                                                        اثر اشک امام حسین علیه السلام

                                                                                                    شهید محمد رضا شفیعی






۲۸ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

 زخم های کاری را با داغی باید دوا کرد ، اگر حرفی برای گفتن باشد حتما باید گفت : به لهجه ممکن، با بی

  صدایی درد یا با فریاد خون ! آن هم نه یک بار، نه دو بار،  نه ده بار ... هفتاد و دو بار.

 حسین علیه السلام زندگی را در کلاس کربلا ، هفتاد و دو بار توضیح داد. حسین برای اهل عالم به

هفتاد و دو زبان حکایت حیات را سر داد تا هیچ گفته ای نا گفته نماند و به خاک بفهماند چگونه می شود

به خدا رسید.

                                                                                      ابوالقاسم حسینجانی

۲۲ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

آقای کوثری که سال ها در قم روضه خوان خاص حضرت امام بود نقل می کرد : پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی وارد نجف شدم ، رفقا گفتند : خوب بموقع آمدی امام را دریاب که هرچه کردیم در مصیبت حاج آقا مصطفی گریه کند از عهده کار برنیامدیم ،مگر تو بتوانی کاری بکنی . خدمت حضرت امام عرض کردم : اجازه میدهید ذکر مصیبتی بکنم ؟ اجازه فرمودند . هر چه نام مرحوم حاج آقا مصطفی را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب کنم که در عزای پسر اشکی بریزند ،امام تغییر حالی پیدا نکردند و همچنان ساکت و آرام بودند ، ولی همین که نام حضرت علی اکبر(علیه السلام) را بردم هنگامه شد . امام چنان گریستند که قابل وصف نبود.

منبع :کتاب مهر و قهر به نقل از استاد دوانی




۲۲ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر

مرا نیز با تو سخنی است که اگر اذن می دهی بگویم:

من در صحرای کربلا نبوده ام و اکنون هزار و سیصد و چهل و چند سا ل از آن روز گذشته است .اما

مگر نه اینکه آن صحرا بادیه هول ابتلائات است و هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد ؟

.... پس بگذار مرا که در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو کنم.

                                                                                                   شهید آوینی

پس بگذار مرا که در جمع اصحاب تو سر در گریبان گریه فرو کنم...

                                                                                    یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها





۲۰ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر



یا ابا عبد الله ! ای برادر زینب ! آنکه می خندد ، هنوز مقتل غیرت تو را نخوانده است .

آن روز در آن بی آبی ، مگر تو چه گفتی که تمام زالوها به یکباره بر سر خونت اتفاق کردند.

ابوالقاسم حسینجانی






۱۸ آذر ۸۹ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر