بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

۵۲ مطلب با موضوع «دل نوشته ها» ثبت شده است

یا جابر العظم الکسیر 

 

 

ورق قرص را که در دستم می بیند، می گوید: مُسکّن فقط درد را پنهان می کند، درمانش نمی کند.

ریشه ی درد را باید درمان کنی.

 

دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

 

۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۷:۴۳

یا جابر العظم الکسیر 

 

باران می بارد زیباترین عاشقانه دنیا که سلاح مرا زمین می اندازد که یادم می اندازد چقدر دلتنگت هستم چقدر دوستت دارم‌ و قلبم می لرزد وقتی یادم می آید که تو خیلی بیشتر از من دوستم داری. انگار می کنم که باران را فرستادی برای تکان دادن قلبم ، برای نگه داشتن قلبم، برای دوباره زنده کردن قلبم.
باران را دوست دارم که تو را و محبت لایزال و بی مانند تو را  به یاد فراموشکار من می اندازد.دوست دارم فکر کنم باران را برای من و من را برای خودت خلق کردی.
 آیا کسی هست در این دنیا که بیشتر از من باران را و یاد کردنت در باران را دوست داشته باشد؟!

 

۱۱ آذر ۰۱ ، ۰۲:۲۴

یا جابر العظم الکسیر

 

 

 

۲۶ آبان ۰۱ ، ۲۳:۵۶

یا جابر العظم الکسیر

 

بزرگان ما نظیر ملاصدرا برای حل مشکلات شان متوسل به

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم

می شدند.

آیت الله خسروشاهی

 

 ممنونم که آمدید که عطر مادرم به من نزدیک تر باشد تا دل تنگی ام شانه نزدیکی برای سر گذاشتن داشته باشد.باید از شما یاد بگیرم حرکت کردن برای امامم را و سختی مسیر را برای او به جان خریدن. دوست تان دارم عزیز دل ِ امام رضا جانم علیه السلام.

 

۱۳ آبان ۰۱ ، ۲۳:۰۲

یا جابر العظم الکسیر

 

 

دریاب مهمان خوانده ای را که در آغوش میزبان، ناخوانده شد و آشنایی که در وطن غریبه.
 

یا طبیب من لا طبیب له

 

از ردِ شکستگی ِ دل ِ آدم
گلی می روید سرخ
که غریبانه زیباست
و عطرِ عجیبش
همیشه بر پیراهن ِ صاحب ِ دل است!...*

*معصومه صابر

۰۲ آبان ۰۱ ، ۲۳:۵۳

یا جابر العظم الکسیر

 

 

اگر مرگ به سراغم آمد

و هنوز همدیگر را

ندیده بودیم،

فراموش نکن من

خیلی دیدنت را

آرزو می کردم و

انتظار کشیدم ...

 

 

۲۲ مهر ۰۱ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر

یا جابر العظم الکسیر

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

نشانه‌های مؤمن پنج چیز است:

اول: 51 رکعت نماز (واجب و نافله در طول شبانه روز).

دوم: زیارت اربعین حضرت سیدالشهداء (علیه السلام).

سوم: انگشتر در دست راست کردن.

چهارم: پیشانی بر خاک گذاردن.

پنجم: بلند گفتن «بسم‌ الله ‌الرحمن الرحیم» در نمازهای جهریّه (صبح، مغرب و عشا).*

 

پیش تر که این حدیث را می خواندم با خودم می گفتم من که نشان زیارت اربعین را ندارم پس مومن نیستم فکر می کردم فقط این 5نشانه است و مثل اصول دین ، بند دیگری نخواهد داشت.فکر می کردم زیارت اربعین نشانه ها را کامل می کند.

در مشایه اما هرکس روزی خودش را دارد . شب اول حرکت که از میان همه بچه ها فقط من و یکی دیگر از بچه ها شامی بهمان نرسید و هیچ جای دیگر هم نشد که غذا بخوریم هم حرف تو همین بود . من روزی خودم را داشتم همان جا و همان وقتی که تو می خواستی روزی بدستم می رسید.دردهای مسیر هم هر کدام خودشان روزی بودند که در جا و مکان خودش به ظرف زائر ریخته می شد.

آن وقت که درد تاول ، راه رفتن را مشکل می کرد و وقتی که کاملا فراموشش می کردم ، فهمیدم که بستگی دارد که کجا را نگاه کنم ، حواسم را به که بدهم . اگر دلم و همه ی توجه هدفم او باشد هیچ دردی نفسم را نمی گرفت.

من آن روزها را گویا برای این روزها گذراندم . در آن روزها گویا تو ، مرا برای این روزها، تمرین می دادی . طاقت صبرت لبریز نمی شود اگر کاسه اش متبرک به نگاه تو باشد . اگر خاطرم مشغول تو باشد . ابراهیم دلت در آتش رنج دنیا نمی سوزد اگر تبر را برای خوب کسی روی دوش بت بزرگ گذاشته باشی. پاهایت را هیچ  نیلی ، نمی ، خیس نمی کند اگر موسای دلت ، عصایش برای او به گردش در بیاورد . سکوتت برای او باشد ، حرفت برای او ، لبخندت برای او ، اشکت برای او باشد .

می دانم که هنوز قد این حرف ها نیستم ، من ابراهیم نیستم ، موسی نیستم ، ولی این بنده کوچکت اندازه کوچکی خودش برای تو بارها ایوب بودن را تمرین کرده ... که آن هم نه از خودش که از تو بوده . تو سر بزنگاه ها ، سکوت را بر لبانم مهر کردی و آرامش را به قلبم الهام کردی.

نشانه های مومن 5 تا نیست ، ولی 5 نشانه را دارد ، می دانم نشانه های مومن صبر و حلم اوست ، افق نگاه اوست و انگشتری از مهربانی که از تو نه فقط بر دست راست که بر دست چپش داشته باشد حتی اگر دنیا همه قرارها و چله های رویایی ات را به هم بریزد تو اما کشتی دل بنده ات را به آن ساحل آرامشی که می خواهی ، خواهی برد. اگر ناخدای آن دل خودت باشی!

می گفت دنیا وارونه آخرت است .

می فرمود : الدنیا سجن المومن.

می گفت: آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست پس برادر خوبم،برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره ی رنج صبورترین انسانها باشی .

فرمود : الیس الله بکاف عبده؟!

 

اللهم یسر لنا بلوغ ما نتمنی

 

 

۰۷ مهر ۰۱ ، ۰۱:۲۹ ۱ نظر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


۱۳ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۰ ۰ نظر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن‌بستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج میآموزد و تعلیم میگیرد که هیچ بن‌بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگىِ انسان، در مقابله‌ی با این‌همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بن‌بست‌های جاری زندگی هم همین فرج متوقَّع و مورد انتظار است.


*امام خامنه ای مدظله العالی

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در نیمه شعبان

84/6/29


۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۹ ۰ نظر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک



آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

 

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

 

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک

لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

 

خال مشکین که بدان عارض گندمگون است

سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

 

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

 

با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

 

حافظ از معتقدان است گرامی دارش

زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست*


*...





اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!

*حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه
[در محضر بهجت:2/256]


۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


دیدار با رهبر


منتهی آرزو بود

و یکی از آن دلیل ها ک دل پی دانشجو شدن رفت، شوق دیدن شکر خند محبوب بود.


الحمدلله و المنه به لطف سرمدی حضرت دوست

همه ی لحظات خوش راهی شدن و مسیر و گیت های بازرسی و بلاخره گذشتن از پرده آبی که با اشک های شوق در می آمیخت و ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم و لحظه غیر قابل توصیفی که ماه در قاب چشمان اشکبار مان نشست...


وقتی ک سخنرانی تمام شد و امام رفتند چشم به پرده سبز مزین به نام امیرالمومنین علیه السلام دوختم و فکر کردم که آیا این یعنی که سال های دانشجویی م قبول شده


خداوندا سپاسگذارم

من به محبت و لطف و مهربانی ات ایمان دارم و خوش گمانم

بپذیر از بنده ی کوچکت و پروانه ی محبتت این کمترین را




*دلم می خواست و می خواهد از این روز بیشتر بنویسم ان شاءالله روزی شود

راستی که چقدر فریاد مرگ بر آمریکا آنهم پیش فرمانده می چسبد...




۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۱:۵۲ ۰ نظر


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک



ما دچار غبارگرفتگی و زنگ‌زدگی در دل هایمان می شویم؛ تضرّع، خشوع، ذکر، توسّل، این زنگ ها را و این غبارها را می زداید و روزهای مشخّصی، فرصت های برتری برای این زنگ‌زدایی و رنگ‌زدایی و غبارروبی هست که از جمله‌ی برترینِ آنها عرفه است.

 

روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه‌لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ این ها را با غفلت نگذرانیم.

 

*امام  خامنه ای حفظه الله 

۱۳۹۴/۰۶/۲۵



۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۰:۳۴

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

ان الله یدافع عن الذین آمنوا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک






چه قدر حضرت [امام زمان عجل الله تعالی فرجه ]مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!

*حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه



۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۱۹ ۲ نظر

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


 

و لمّا توجّه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل1

اصحاب ِ حق به قلّت هم پشت ِ کثرت ِ شیطان را می شکنند .

اما میانه ِ سال 8 هجری آنان که بر لباس کفرشان ، ردای نفاق پوشیدند ، سال 40 هجری مزورانه بر کاخ ِ سبز شامی شان مسند نشین شدند و کرسی ِ خلافت را جولانگاه ِ بوزینگان کردند و سال 61 هجری بر لباس نفاق ِشان یراق های ِ جهنمی دوختند.

اللهم العن اباسفیان و معاویه و یزید بن معاویه علیهم منک العنة ابد الابدین

هرگز مکرشان کهف ِ امانشان نخواهد شد . چگونه تواند گریخت آن که خدا در تعقیب ِ وی است !

 

ما رأیت الا جمیلا افق ِ آسمان ِ انا فتحنا لک فتحاً مبینا ست .

آن که هر روز از لباسی به لباسی در می آید از کجا بداند که کربلا برای اصحاب ِ عشق فتح بزرگ است.

کربلا تا ابد پرچم ِافراشته ِ پیروزی ِ عظیم حضرت ِ عشق علیه السلام بر جنود ِ شیطان است .

آن عبد الله بن عمر ، عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر ها که هر روز ما را به سر تسلیم و کنج ِعافیتی در یمن و دژهای ِ محکم و کوه های دوردست می خوانند ، از کجا بدانند که امان همه در سایه سار ِ نگاه ِ پر مهر و دست های ِ انسان ساز ِ توست.

بر شوق شوق ِ دل جامه ای دوختنی نیست ، بند ِ کفش ها را ز سر ِ شوق بستن نتوان .

میان ِ سپیده ی ِ روزی که تو هم قدم به مدینه گذاشته ای و هم پا به مکه .

زود است که فریاد ِ "و من کان فینا باذلا مهجة موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنــا ، فانی راحل مصبحا ان شاء الله تعالی"بر آوری ...

 

لبیکـــ ...

لبیکـــــــ ... یا حبیبی یا حسیـــن ...

 

شهادت نامه :

 

احلی من العسل آن مرگ که پیش ِ پای ِ تو باشد ..

حضرت ِ عشق...

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-       امام پس از پنج روز که فاصله مدینه تا مکه را پیمودند در شب جمعه سوم شعبان ، وارد مکه معظمه شدند و این آیه شریفه را تلاوت نمودند ؛ " امیدوارم پروردگارم به راه راست رهنمونم گرداند و بر آن چه خیر و صلاحم در آن است ، هدایتم فرماید ." قصص / 22

2-       هر یک از شما که حاضر است در راه ِ ما از خون ِخویش بگذرد و جانش را در راه ِ شهادت و لقای ِ پروردگار نثار کند ، آماده ی ِ حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ؛ ان شاء الله تعالی.





۰۲ تیر ۹۱ ، ۱۹:۳۰

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به عمک  

 

این روزها همه به روزند .

می ایستم جلوی گل فروشی و نگاه می کنم به گل های شاداب و چند تا گل ِ  پلاسیده ِ توی ِ گلدان های پلاستیکی ِ بزرگ. نیازی به پرسیدن قیمت ها نیست ، می دانم که مدت هاست که قیمت ِ گل ها سر به فلک می زند ! حتی اگر خودشان قدر ِ قیمتی بودن ِ خودشان را ندانند .

روز ِ مادر نزدیک است ؛ روز ِ ولادت مادر سلام الله علیها در پیش . این روزها همه به روزند با روایات ِ تقویم ...

قدم می زنم راستای ِ خیابان را ... زرد ، سرخ ، سبز ، آبی ... باد ِ بی حیایی پیچیده در گره ِ روسری ها و دنباله ِ شال ها ... و آن زلف ها که روزی ِ طره اش در دست ِ دلدار بود بر باد ِ هوا ِ ست ...

روز ِ مادر نزدیک است و روز ِ ولادت حضرت ِ مادر سلام الله علیها در پیش ...

هر کس می خواهد دل ِ مادرش را شاد کند ...

دلم در خیابان ها فشرده می شود و در کوچه ها در به در ... کسی یاد ِدل ِ مادر هست !؟ کی ما یادمان رفت روز ِ مادر ، چرا روز ِ مادر شد و برکت ِ نام گذاری اش ، یمن ِ قدوم ِوجود ِ نازنین ِ کیست ، این طلیعه ِ زهرایی را که از خاطرمان برد که بر خاطره ، مادری ِ مادر ِ هستی گرد ِ خاکی نشاندیم از غفلت ...!؟

تازیانه های سال ِ سقیفه تمام نشده ، وقتی دنباله ِ روسری ها را به باد داده ایم

ضرب ِ سیلی ها تمام نشده ، وقتی تارهای ِ طره ها به فریب ِ شیطان مهمان ِ هرزه گی ِ چشم ها ست ...

 

رو به قبله نشسته ام قرآن به دست ...

فاطمیه بود ، پله ها را دو تا یکی بالا می آمد، آمد در اتاقم و با هیجان گفت ؛ امشب نبرد ِ ال کلاسیکو ست و ترکیبات احتمالی تیم ها را برایم شمرد ...

 

در دلم می گذرد ؛

می خواهم از غمت نخورم بر زمین ولی

هر بار می رسم جلوی در، نمی شود

 

می گوید : اخبار گفته تعداد تماشاچی ها در کل دنیا، 4 میلیون ( تردید کرد و به فکر فرو رفت ) ... 40 میلیون نفر ...

فکر می کنم 11 نفر بازیکن ، یک نفر دروازه بان ، چند نفر مدافع ، چند نفر خط حمله ...می خواستم بپرسمش .

یک کوچه و یک مدافع و چند مهاجم ... چند تماشاچی داشت !؟

قرآن میان ِدست هایم می لرزد ...

این کوچه ها ، چند مهاجم دارد ، چند تماشاچی ، چند مدافع ، یک نفر دم ِدر تنهاست .

هنوز هم مادرمان در کوچه برای ِ دفاع از ولایت تنهاست ... هنوز سیلی و غلاف و تازیانه و ریسمان است اگر ایمان آبشخورش چشمه سقیفه دنیا باشد و اگر تماشاچی ها ، بصیرتشان فقط تماشا و هو هو کردن ...

قدم می زنم راستای ِ خیابان را ...

زرد ، سرخ ، سبز ، آبی ...

باد می وزد و با خودش باران می آورد ، دست هایم را به شور ِ همیشگی زیر ِ سقف ِ آسمان تمنا می کنم و می گویم؛

یک قطره یک قطره از چشم هایت ...

دعایی در دل ِ شکسته است

یا جابر العظم الکسیر ...






۲۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۳۰