بینی و بین الله

بینی و بین الله

و کفی بالله شهیدا بینی و بینکم.
و این بس که خداوند گواه است...
سوختن بهای ِ قرب است و چنین سوختنی را جز به پروانه گان بی پروای ِ عشق نمی دهند . آن که آتشی بر دل ندارد کجا می تواند بال در آتش بگشاید. «شهید سید مرتضی آوینی»

قدم گاه

پربیننده ترین مطالب

یا جابرالعظم الکسیر

 

۰۶ آذر ۰۱ ، ۲۲:۳۸

یا جابرالعظم الکسیر

 

روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها دلیل دیگری ست

 

۰۵ آذر ۰۱ ، ۰۱:۰۷

یا جابر العظم الکسیر

 

 

 

۲۶ آبان ۰۱ ، ۲۳:۵۶

یا جابر العظم الکسیر

 

 

 لطفا چیزی نپرسید

من هم چیزی نمی گویم

فقط اشک های مرا میان گل های ِ چادر گل دارتان پنهان کنید.

 

 

من گریه هام کنار تو و اشکام رو دست تو بود

۲۰ آبان ۰۱ ، ۲۲:۳۱

یاجابر العظم الکسیر

 

پس از شهادت شهید بهشتی ، همسر ایشان برای همسر من تعریف کرد که بعضی از شب ها آقای بهشتی نمی توانست در منزل بخوابد .چون دشمنان اسلام و مخالفان ایشان پشت در منزل می آمدند و فحش و ناسزا می دادند و موسیقی های مبتذلی را با صدای بلند پخش می کردند . تاجایی که ایشان مجبور می شد از خواب بلند شود و از ناراحتی قدم بزند ...*

 

*ص 94 ، روایت ولی الله چه پور

 

ممنون و مدیون مهربانی ات

 

سلام علی کلمات بقیت فی القلب ... و ربّما ستبقی...!

۱۹ آبان ۰۱ ، ۰۱:۲۲

یا جابر العظم الکسیر

دنیای محدود ، نتوانسته بود تو را محدود کند و دست هایت را ببندد، سختی ها؛ پیش پایت رقمی نبودند ، هیچ سیم خارداری تو را پشت خودش نگه نمی داشت ، برای هر مکر دشمنی ، مکری بزرگتر داشتی برای هر تکی ، پاتکی،گرما و سرما و دور و نزدیک نداشت . هر جا حضورت را می طلبید حاضر بودی . هر جا درمانده و خسته و بی پناهی بود تکیه گاه و پناه بودی . دست هایت بدون مرز دستگیر بودندو وجودت عمود و تکیه گاه .

حالا... حالا  که دست هایت به آسمان رسیده ، حالا که از مکان و زمان گذشته ای و در لازمان و لامکان از احوال مان باخبری ، حالا که دل بی نهایت عزیزت عرش نشین است و به جایگاه ِ عند رب ات رسیده ای ، حالا چطور باور کنم که در هجمه ها برای مظلومیت مان سینه سپر نمی کنی ؟! چطور باور کنم که سکوت کنی و  دست روی دست بگذاری و دست هایم را نگیری!؟

 

 

۱۵ آبان ۰۱ ، ۲۲:۳۹

یا جابر العظم الکسیر

 

بزرگان ما نظیر ملاصدرا برای حل مشکلات شان متوسل به

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم

می شدند.

آیت الله خسروشاهی

 

 ممنونم که آمدید که عطر مادرم به من نزدیک تر باشد تا دل تنگی ام شانه نزدیکی برای سر گذاشتن داشته باشد.باید از شما یاد بگیرم حرکت کردن برای امامم را و سختی مسیر را برای او به جان خریدن. دوست تان دارم عزیز دل ِ امام رضا جانم علیه السلام.

 

۱۳ آبان ۰۱ ، ۲۳:۰۲

یا جابر العظم الکسیر

 

مرا از دست خودم نجات بده .

 

باران
اشک های من است
وقتی دلتنگی ام
قد آسمان می شود ...*

*محمد شیرین زاده

 

الهی کَرْبِى لَایُفَرِّجُهُ سِوَىٰ رَحْمَتِکَ، وَضُرِّى لَایکْشِفُهُ غَیْرُ رَأْفَتِکَ

 

۱۰ آبان ۰۱ ، ۰۰:۴۹

یا جابر العظم الکسیر 

 

مبنای روضه خواندن ما بر کنایه است

...

 

 

أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ وَمُذِلُّ الْأَعْداءِ ؟ 

 

۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۷:۰۵

یا جابر العظم الکسیر

 

 

دریاب مهمان خوانده ای را که در آغوش میزبان، ناخوانده شد و آشنایی که در وطن غریبه.
 

یا طبیب من لا طبیب له

 

از ردِ شکستگی ِ دل ِ آدم
گلی می روید سرخ
که غریبانه زیباست
و عطرِ عجیبش
همیشه بر پیراهن ِ صاحب ِ دل است!...*

*معصومه صابر

۰۲ آبان ۰۱ ، ۲۳:۵۳

یا جابر العظم الکسیر

 


"سوره اخلاص سوره توحید ناب و نفی شرک به اقسام مختلفش است. گاهی اصحاب به رسول خدا می گفتند: یا رسول الله مثل اینکه علی بن ابیطالب در نمازهای خود غیر از سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» سوره دیگری بلد نیست! حضرت عاشق سوره توحید بودند. 

• خدا رحمت کند آیت الله کشمیری می فرمودند: در نجف حاج آقا مصطفی خمینی پیش من می آمد، دائم ذکر می گفت! به او گفتم: حاج آقا مصطفی چه ذکری می گویی؟ گفت سوره توحید را می خوانم؛ پدرم گفته اند: روزی هزار مرتبه سوره «قُلْ هُوَ الله» را بخوان و به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هدیه کن چون که آقا امیرالمؤمنین اصل توحید است."
‌ ‌

منبع : کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین 
حاج شیخ جعفر ناصری رحمت الله علیه 
‌ ‌

۰۱ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۷

یا جابر العظم الکسیر

 

 

 

{...}

نشست و هر نفسم را

شمرد دانه به دانه

غمی که ماند و به جایت

مرا گرفت در آغوش

۳۰ مهر ۰۱ ، ۰۱:۰۸ ۰ نظر

یا جابر العظم الکسیر

 

 

 

عن أبی الحسن (علیه السلام): مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا یَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لَا یَغِیبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا أَیْنَ کَانَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا.

هیچ یک از شیعیان ما نیست که بیمار شود مگر اینکه ما نیز با بیماری او بیمار می شویم و غمگین نمی شود مگر اینکه با غم او اندوهگین می شویم و شاد نمی شود مگر اینکه با شادی او شاد می شویم و حال هیچ کدام از شیعیان ما در شرق یا غرب جهان از چشم ما پنهان نیست.

امام کاظم علیه السلام

صفات الشیعه، ص4

.....

کلما حاول الحزن کسری أتذکرک فیبتسم قلبی

 

۲۳ مهر ۰۱ ، ۱۲:۲۴ ۰ نظر

یا جابر العظم الکسیر

 

 

اگر مرگ به سراغم آمد

و هنوز همدیگر را

ندیده بودیم،

فراموش نکن من

خیلی دیدنت را

آرزو می کردم و

انتظار کشیدم ...

 

 

۲۲ مهر ۰۱ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر

یا جابرالعظم الکسیر

 

از مسیری سرسبز و دل انگیز به آستانه ی دری که من بر آن ایستاده بودم رسیدی. گفتی :خسته شدی ، بیاکمی استراحت کن.می دانستم که سال هاست رفته ای . از دیدنت چقدر ذوق کردم . قدت دیگر خمیده نبود و آن وقت متوجه  نشدم فقط دستت را گرفتم و مرا با خودت بردی وقتی دستت را می گرفتم تعبیرش کردم که قرار است پیش تو بیایم.

مسیری آشنا که همیشه از آن می گذشتم برای دیدنت. مسیری که هر وقت دلتنگم می شدی روی ایوان خانه می نشستی و نگاه می کردی که کی می رسم .  اما این بار تو دنبال دلم آمده بودی . مسیری آشنا اما بسیار زیباتر و نورانی تر.

توقف کردی کنارت ایستادم . به آسمان اشاره کردی و گفتی: آنجا یک خانه داری. مسیر اشاره انگشتت را دنبال کردم و چشمم با مرکز خورشید تلاقی کرد .

 همیشه وقتی دردی داشتی تا مرا می دیدی می گفتی اینقدر صدایت کردم که بیایی.

حالا منم که روزهاست صدایت می کنم ، حالا که دستت بلند است چه شده که اینقدر دیر کرده ای !؟

آسمان چند روزی ست بغض کرده ،منتظرم ببارد ، می دانم که می بارد . می دانم توقف باران همیشگی نیست . می دانم پاییز فصل همیشه دنیا نیست. می دانم بهار می رسد و هوا دوباره گرم می شود. می دانم ... اما لطفا این بار مرا با بهار آغوش خود گرم کن مرا از هجوم آوارهای دنیا در حصن حصین خود بگیر.

 

سلاما على قلبُ یتألمَ قبلُ المنامِ ویبکیُ بکاءَ العالمُ ولمِ یشعرَ بهِ احدُ

 

۲۰ مهر ۰۱ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر